سفارش تبلیغ
صبا ویژن

میکروبیوم روده: تأثیر سلامت روده بر عملکرد مغز در آلزایمر

نقش میکروبیوم روده در سلامت مغز و بیماری‌های عصبی - مرکز فوق تخصصی مغز و  اعصاب نورون

در سال‌های اخیر، تحقیقات بر روی محور روده-مغز، دیدگاه‌های جدیدی را در مورد بیماری‌های نورودژنراتیو، از جمله آلزایمر، ارائه کرده است. میکروبیوم روده، یعنی مجموعه تریلیون‌ها میکروارگانیسم (باکتری‌ها، قارچ‌ها، ویروس‌ها) که در دستگاه گوارش زندگی می‌کنند، به طور فزاینده‌ای به عنوان یک عامل مهم در تعدیل سلامت مغز و بیماری‌های عصبی شناخته می‌شود. این ارتباط دوطرفه، که به آن "محور روده-مغز" گفته می‌شود، از طریق چندین مسیر بیوشیمیایی و عصبی، از جمله سیستم عصبی روده‌ای، عصب واگ، سیستم ایمنی و تولید متابولیت‌های مختلف، برقرار می‌شود.

یکی از مکانیسم‌های اصلی که میکروبیوم روده می‌تواند بر مغز تأثیر بگذارد، از طریق تولید اسیدهای چرب با زنجیره کوتاه (SCFAs) مانند بوتیرات، پروپیونات و استات است. این اسیدها توسط باکتری‌های روده از فیبرهای غذایی تولید می‌شوند و می‌توانند از سد خونی-مغزی عبور کنند و بر عملکرد سلول‌های مغزی، از جمله نورون‌ها و سلول‌های گلیال (که در التهاب عصبی نقش دارند) تأثیر بگذارند. همچنین، میکروبیوم روده در تولید و متابولیسم انتقال‌دهنده‌های عصبی مانند سروتونین و دوپامین نیز نقش دارد که بر خلق و خو و عملکرد شناختی تأثیر می‌گذارند. هرگونه عدم تعادل در میکروبیوم (دیس‌بیوزیس) می‌تواند منجر به تغییر در تولید این مولکول‌ها و در نتیجه، تأثیرات منفی بر سلامت مغز شود.

نقش میکروبیوم روده در بیماری آلزایمر به ویژه از طریق تأثیر آن بر التهاب عصبی و تجمع پروتئین‌های پاتولوژیک (آمیلوئید و تائو) در حال بررسی است. دیس‌بیوزیس روده می‌تواند منجر به افزایش نفوذپذیری روده ("روده نشتی") شود، که اجازه می‌دهد محصولات باکتریایی و سموم (مانند لیپوپلی‌ساکاریدها یا LPS) وارد جریان خون شوند. این مواد می‌توانند یک پاسخ التهابی سیستمیک را آغاز کنند که به نوبه خود، از طریق سد خونی-مغزی به مغز منتقل شده و التهاب عصبی را تشدید کند. التهاب مزمن در مغز با تسریع در تجمع پلاک‌های آمیلوئید و گره‌های تائو مرتبط است و به آسیب و مرگ سلول‌های عصبی کمک می‌کند.


پیشگیری و سبک زندگی: نقش رژیم غذایی، ورزش و فعالیت ذهنی

6 اصل حیاتی برای حفظ سلامت بدن و پیشگیری از بیماری ها

اگرچه هیچ راهکار تضمین‌شده‌ای برای پیشگیری قطعی از بیماری آلزایمر وجود ندارد، اما شواهد فزاینده‌ای نشان می‌دهند که انتخاب‌های مربوط به سبک زندگی می‌توانند تأثیر قابل توجهی بر کاهش خطر ابتلا به این بیماری داشته باشند. تمرکز بر عوامل قابل تغییر سبک زندگی، راهی امیدبخش برای حفظ سلامت شناختی در دوران پیری است. این رویکرد پیشگیرانه بر سه ستون اصلی استوار است: رژیم غذایی سالم، فعالیت بدنی منظم و تحریک ذهنی مداوم.

رژیم غذایی سالم نقش مهمی در سلامت مغز ایفا می‌کند. الگوهای غذایی مانند رژیم غذایی مدیترانه‌ای و رژیم مدیتیشن برای جلوگیری از نورودژنراسیون (MIND) به طور خاص با کاهش خطر آلزایمر مرتبط هستند. این رژیم‌ها بر مصرف بالای سبزیجات برگ سبز، میوه‌ها، غلات کامل، حبوبات، مغزها و روغن زیتون تأکید دارند، در حالی که مصرف گوشت قرمز، شیرینی‌جات، غذاهای فرآوری‌شده و چربی‌های ناسالم را محدود می‌کنند. این نوع رژیم‌ها به دلیل خواص ضد التهابی و آنتی‌اکسیدانی، و همچنین تأثیر مثبتشان بر سلامت قلبی-عروقی و کنترل دیابت (که خود عوامل خطر آلزایمر هستند)، به حفاظت از مغز کمک می‌کنند. تغذیه مناسب، مواد مغذی ضروری را برای عملکرد بهینه مغز فراهم کرده و می‌تواند به کاهش استرس اکسیداتیو و التهاب کمک کند.

فعالیت بدنی منظم یکی دیگر از عوامل حیاتی در حفظ سلامت مغز و کاهش خطر آلزایمر است. ورزش نه تنها برای سلامت قلب و عروق مفید است، بلکه به طور مستقیم بر سلامت مغز نیز تأثیر می‌گذارد. فعالیت بدنی جریان خون به مغز را افزایش می‌دهد، که به نوبه خود اکسیژن و مواد مغذی بیشتری را به سلول‌های مغزی می‌رساند. همچنین، ورزش باعث افزایش تولید فاکتورهای رشد عصبی مانند فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) می‌شود که در رشد، بقا و عملکرد نورون‌ها نقش دارد و به تقویت انعطاف‌پذیری سیناپسی کمک می‌کند. مطالعات نشان داده‌اند که فعالیت‌های ایروبیک، حتی در حد پیاده‌روی سریع، می‌تواند حجم هیپوکامپ (ناحیه‌ای از مغز که در حافظه نقش دارد و در آلزایمر آسیب می‌بیند) را افزایش داده و عملکرد شناختی را بهبود بخشد.


آلزایمر و دیابت/قلب: ارتباط متقابل بیماریهای متابولیک با آلزایمر

آلزایمر و دیابت: ارتباط شگفت‌انگیز بین قند خون و زوال عقل - سایت دکتر حسن  اکبری

سال‌هاست که محققان به ارتباط قوی بین بیماری آلزایمر و بیماری‌های متابولیک مانند دیابت نوع 2 و بیماری‌های قلبی-عروقی مشکوک هستند. این ارتباط فراتر از یک همبستگی ساده است و نشان‌دهنده مسیرهای پاتوفیزیولوژیک مشترکی است که سلامت مغز را تحت تأثیر قرار می‌دهند. شناخت این ارتباط متقابل، نه تنها درک ما از آلزایمر را عمیق‌تر می‌کند، بلکه راه را برای استراتژی‌های پیشگیرانه و درمانی جدید، با هدف کنترل عوامل خطر متابولیک برای حفاظت از مغز، هموار می‌سازد.

دیابت نوع 2 به عنوان یک عامل خطر مهم و مستقل برای آلزایمر و سایر انواع دمانس شناخته شده است. یکی از مکانیسم‌های اصلی این ارتباط، مقاومت به انسولین است. در دیابت نوع 2، سلول‌های بدن، از جمله سلول‌های مغزی، به انسولین پاسخ نمی‌دهند که منجر به اختلال در جذب گلوکز (منبع اصلی انرژی مغز) می‌شود. مقاومت به انسولین در مغز می‌تواند به کاهش انرژی سلول‌های عصبی، اختلال در عملکرد سیناپس‌ها، و حتی افزایش تجمع پلاک‌های آمیلوئید و گره‌های تائو منجر شود. برخی محققان حتی آلزایمر را "دیابت نوع 3" نامیده‌اند تا بر نقش کلیدی اختلال در سیگنال‌دهی انسولین در مغز تأکید کنند. همچنین، سطوح بالای گلوکز خون در دیابت می‌تواند منجر به التهاب مزمن و آسیب عروقی شود که هر دو به سلامت مغز آسیب می‌رسانند.

بیماری‌های قلبی-عروقی نیز ارتباط تنگاتنگی با افزایش خطر آلزایمر دارند. عواملی مانند فشار خون بالا (هایپرتانسیون)، کلسترول بالا و تصلب شرایین که به سیستم قلبی-عروقی آسیب می‌رسانند، به طور مستقیم بر سلامت عروق مغز تأثیر می‌گذارند. آسیب به عروق خونی مغز می‌تواند منجر به کاهش جریان خون و اکسیژن‌رسانی به مغز شود که به آن هیپوپرفیوژن مزمن می‌گویند. این کمبود اکسیژن و مواد مغذی می‌تواند به سلول‌های عصبی آسیب برساند، عملکرد شناختی را مختل کند و همچنین با افزایش بار آمیلوئید و تائو در مغز مرتبط است. به همین دلیل، بیماری‌های عروقی مغز می‌توانند به تنهایی باعث دمانس عروقی شوند، اما همچنین می‌توانند به پیشرفت و تشدید پاتولوژی آلزایمر نیز کمک کنند (که به آن دمانس مختلط گفته می‌شود).


درمانهای دارویی: بررسی داروهای فعلی و در دست توسعه

تحلیل استراتژیکی وضعیت صنعت دارویی کشور و عوامل موثر بر آن - جامعه اندیشکده  ها

بیماری آلزایمر، یک بیماری پیشرونده و تحلیل‌برنده عصبی است که در حال حاضر درمان قطعی برای آن وجود ندارد. با این حال، پیشرفت‌های چشمگیری در توسعه داروهایی حاصل شده است که می‌توانند علائم را مدیریت کرده و در برخی موارد، پیشرفت بیماری را کندتر کنند. رویکردهای درمانی فعلی بر اساس مدیریت علائم و تلاش برای تعدیل مسیرهای پاتولوژیک بیماری استوار هستند. این داروها اگرچه بیماری را درمان نمی‌کنند، اما می‌توانند کیفیت زندگی بیماران را بهبود بخشند و به آن‌ها کمک کنند تا برای مدت طولانی‌تری مستقل بمانند.

در حال حاضر، داروهای تأیید شده برای درمان علائم آلزایمر شامل دو دسته اصلی هستند: مهارکننده‌های کولین استراز و ممانتین. مهارکننده‌های کولین استراز مانند دونپزیل (Aricept)، ریواستیگمین (Exelon) و گالانتامین (Razadyne) با افزایش سطح استیل‌کولین، یک انتقال‌دهنده عصبی مهم برای حافظه و یادگیری، در مغز عمل می‌کنند. این داروها معمولاً برای آلزایمر خفیف تا متوسط تجویز می‌شوند و می‌توانند به بهبود یا حفظ عملکرد شناختی و رفتاری کمک کنند. ممانتین (Namenda) برای آلزایمر متوسط تا شدید استفاده می‌شود و با تنظیم فعالیت گلوتامات، یک انتقال‌دهنده عصبی دیگر که در مقادیر زیاد می‌تواند برای سلول‌های مغزی سمی باشد، عمل می‌کند. این داروها علائم را کنترل می‌کنند اما روند بیماری را متوقف یا معکوس نمی‌کنند.

چشم‌انداز دارویی آلزایمر در سال‌های اخیر با ظهور آنتی‌بادی‌های مونوکلونال هدف‌گیرنده آمیلوئید متحول شده است. داروهایی مانند لکانماب (Leqembi) و آدوکانوماب (Aduhelm) که توسط سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) تأیید شده‌اند، به پلاک‌های آمیلوئید بتا در مغز متصل شده و به پاکسازی آن‌ها کمک می‌کنند. این داروها اولین درمان‌هایی هستند که به طور مستقیم پاتولوژی زیربنایی آلزایمر را هدف قرار می‌دهند و نشان داده‌اند که می‌توانند روند زوال شناختی را در مراحل اولیه بیماری به طور متوسط کند کنند. با این حال، این درمان‌ها نیز عوارض جانبی خاص خود را دارند، از جمله تورم یا خونریزی مغزی (ARIA)، و نیازمند نظارت دقیق هستند. تحقیقات گسترده‌ای در این زمینه ادامه دارد و داروهای مشابه دیگری در حال آزمایش هستند.


التهاب عصبی: نقش التهاب در آسیب مغزی و پیشرفت بیماری

افسردگی باعث التهاب مغز می‌شود؟

التهاب عصبی (Neuroinflammation)، به عنوان یک پاسخ التهابی در مغز یا نخاع، به طور فزاینده‌ای به عنوان یک عامل کلیدی در پاتوفیزیولوژی و پیشرفت بیماری آلزایمر شناخته شده است. در گذشته تصور می‌شد که التهاب عصبی صرفاً واکنشی به آسیب نورونی است، اما تحقیقات اخیر نشان می‌دهند که التهاب مزمن و کنترل نشده در مغز می‌تواند به طور فعال به آسیب نورون‌ها و تشکیل پلاک‌های آمیلوئید و گره‌های تائو کمک کند و چرخه معیوبی را آغاز کند که به زوال شناختی می‌انجامد.

بازیگران اصلی در التهاب عصبی، سلول‌های ایمنی مغز هستند که به نام سلول‌های گلیال شناخته می‌شوند؛ به ویژه میکروگلیا (سلول‌های ایمنی ذاتی مغز) و آستروسیت‌ها. در شرایط طبیعی، میکروگلیا نقش محافظتی دارند و به پاکسازی مواد زائد و پاتوژن‌ها کمک می‌کنند. با این حال، در بیماری آلزایمر، تجمع پلاک‌های آمیلوئید و گره‌های تائو می‌تواند میکروگلیا و آستروسیت‌ها را به طور مزمن فعال کند. این فعال‌سازی باعث می‌شود که این سلول‌ها مواد التهابی (مانند سیتوکین‌ها، کموکین‌ها و گونه‌های فعال اکسیژن) را آزاد کنند که در ابتدا ممکن است به پاکسازی پروتئین‌های غیرطبیعی کمک کند، اما در صورت مزمن شدن، به بافت‌های سالم مغز آسیب می‌رسانند.

این التهاب مزمن و پایداری که توسط میکروگلیا و آستروسیت‌های فعال ایجاد می‌شود، می‌تواند به چندین روش به پیشرفت بیماری آلزایمر کمک کند. اولاً، مواد التهابی آزاد شده می‌توانند مستقیماً برای نورون‌ها سمی باشند و منجر به اختلال در عملکرد سیناپسی و مرگ سلول‌های عصبی شوند. ثانیاً، التهاب عصبی می‌تواند بر پردازش و پاکسازی آمیلوئید بتا تأثیر بگذارد، به طوری که حتی منجر به تجمع بیشتر پلاک‌ها شود. ثالثاً، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد التهاب می‌تواند هایپرفسفریلاسیون پروتئین تائو را تشدید کرده و منجر به تشکیل بیشتر گره‌های نوروفیبریلاری شود، که خود یکی دیگر از ویژگی‌های پاتولوژیک اصلی آلزایمر است. بنابراین، التهاب نه تنها یک پیامد، بلکه یک عامل محرک در پاتولوژی آلزایمر است.