سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدیریت علائم رفتاری: کنترل بیقراری، پرخاشگری و افسردگی

چگونه به فردی که با خشم و افسردگی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند کمک کنیم؟ •  دیجی‌کالا مگ

بیماری آلزایمر تنها بر عملکرد شناختی تأثیر نمی‌گذارد؛ بلکه اغلب با طیف وسیعی از علائم رفتاری و روان‌شناختی دمانس (BPSD) همراه است. این علائم می‌توانند شامل بی‌قراری، پرخاشگری، بی‌تفاوتی، افسردگی، اضطراب، توهم و هذیان باشند. این علائم نه تنها کیفیت زندگی بیماران را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهند، بلکه بار مراقبتی سنگینی را نیز بر دوش خانواده‌ها و مراقبان می‌گذارند و اغلب دلیل اصلی انتقال بیماران به مراکز مراقبتی هستند. مدیریت مؤثر BPSD برای حفظ آرامش بیمار و مراقب، و بهبود محیط زندگی ضروری است.

رویکرد اولیه و ارجح در مدیریت BPSD، استفاده از استراتژی‌های غیردارویی است. این رویکردها بر شناسایی و رفع عوامل محرک رفتارهای چالش‌برانگیز تمرکز دارند. عواملی مانند درد، گرسنگی، تشنگی، نیاز به توالت، خستگی، محیط نامناسب (نور کم، سر و صدا، شلوغی)، عفونت‌ها، یا داروهای جدید می‌توانند باعث تشدید بی‌قراری یا پرخاشگری شوند. تنظیم محیط، ایجاد یک برنامه روزانه منظم، فراهم کردن فعالیت‌های معنادار و آرامش‌بخش (مانند موسیقی‌درمانی، آروماتراپی، فعالیت‌های هنری)، اطمینان از برطرف شدن نیازهای اساسی بیمار، و استفاده از تکنیک‌های ارتباطی آرام و همدلانه می‌تواند به طور قابل توجهی BPSD را کاهش دهد. آموزش مراقبان در مورد این استراتژی‌ها بسیار حیاتی است.

در مواردی که علائم رفتاری شدید، مداوم یا خطرناک هستند و به مداخلات غیردارویی پاسخ نمی‌دهند، درمان‌های دارویی ممکن است مورد نیاز باشند. برای افسردگی، داروهای ضد افسردگی (مانند SSRIها) معمولاً خط اول درمان هستند. برای اضطراب شدید یا بی‌قراری، ممکن است از داروهای ضد اضطراب کوتاه‌مدت یا دوزهای پایین داروهای ضد افسردگی استفاده شود. اما برای پرخاشگری، توهم و هذیان، داروهای ضد روان‌پریشی غیرمعمول (مانند ریسپریدون، الانزاپین) ممکن است تجویز شوند. با این حال، استفاده از این داروها باید با احتیاط فراوان و تحت نظارت پزشک صورت گیرد، زیرا با عوارض جانبی جدی مانند افزایش خطر سکته مغزی و مرگ و میر در افراد مسن مبتلا به دمانس همراه هستند. به همین دلیل، دوزهای پایین و کوتاه‌مدت توصیه می‌شود.


عوامل ژنتیکی: نقش ژنها، به ویژه APOE4، در خطر ابتلا

آزمایش ژنوتیپ APOE در بیماری آلزایمر و اهمیت آن

بیماری آلزایمر، یک اختلال پیچیده است که ترکیبی از عوامل ژنتیکی، محیطی و سبک زندگی در بروز آن نقش دارند. درک عوامل ژنتیکی، به ویژه شناسایی ژن‌های خاص مرتبط با افزایش خطر ابتلا، می‌تواند به روشن شدن مکانیسم‌های بیماری و توسعه استراتژی‌های پیشگیری و درمان کمک کند. ژن‌ها می‌توانند خطر ابتلا به آلزایمر را به دو شیوه اصلی تحت تأثیر قرار دهند: از طریق جهش‌های ژنتیکی نادر که منجر به فرم‌های ارثی و زودرس بیماری می‌شوند، و از طریق تغییرات رایج‌تر (پلی‌مورفیسم‌ها) که خطر ابتلا به فرم‌های دیررس و شایع‌تر را افزایش می‌دهند.

یکی از شناخته‌شده‌ترین و پرمطالعه‌ترین عوامل خطر ژنتیکی برای آلزایمر دیررس (که در سنین بالاتر از 65 سال شروع می‌شود)، وجود آلل APOE4 از ژن آپولیپوپروتئین E (APOE) است. ژن APOE پروتئینی را کدگذاری می‌کند که در متابولیسم و انتقال چربی‌ها در مغز نقش دارد و در پاکسازی پلاک‌های آمیلوئید بتا از مغز مشارکت می‌کند. ژن APOE دارای سه آلل اصلی است: APOE2, APOE3 و APOE4. در حالی که APOE3 رایج‌ترین آلل است و APOE2 ممکن است با کاهش خطر آلزایمر مرتبط باشد، داشتن یک یا دو نسخه از آلل APOE4 به طور قابل توجهی خطر ابتلا به آلزایمر دیررس را افزایش می‌دهد. افرادی که یک نسخه از APOE4 دارند، 2 تا 3 برابر بیشتر در معرض خطر قرار دارند، در حالی که افرادی با دو نسخه (که نادرتر است) ممکن است 10 تا 15 برابر بیشتر در معرض خطر باشند.

مکانیسم دقیق افزایش خطر توسط APOE4 هنوز به طور کامل مشخص نیست، اما تحقیقات نشان می‌دهد که APOE4 در پاکسازی پروتئین‌های بتا-آمیلوئید از مغز کمتر از APOE3 و APOE2 کارآمد است. این ناکارآمدی منجر به تجمع بیشتر پلاک‌های آمیلوئید در مغز می‌شود که یکی از ویژگی‌های پاتولوژیک اصلی آلزایمر است. علاوه بر این، APOE4 ممکن است در افزایش التهاب عصبی، اختلال در عملکرد میتوکندری و آسیب به سد خونی-مغزی نیز نقش داشته باشد که همگی به آسیب نورونی و پیشرفت بیماری کمک می‌کنند. با این حال، مهم است که توجه داشته باشیم داشتن آلل APOE4 به معنای قطعی ابتلا به آلزایمر نیست و بسیاری از افراد با این ژن هرگز به بیماری مبتلا نمی‌شوند، در حالی که افراد بدون آن ممکن است به بیماری مبتلا شوند.


دمانسهای دیگر: تفاوت آلزایمر با سایر انواع زوال عقل

تفاوت دمانس و آلزایمر | 5 تا از علائم بیماری دمانس چیست؟

دمانس (زوال عقل) یک سندرم بالینی است که با کاهش پیشرونده و پایدار در حداقل دو حوزه شناختی (مانند حافظه، تفکر، قضاوت، زبان و مهارت‌های حرکتی) مشخص می‌شود که بر توانایی فرد در انجام فعالیت‌های روزمره تأثیر می‌گذارد. در حالی که بیماری آلزایمر شایع‌ترین علت دمانس است و تقریباً 60 تا 80 درصد موارد را تشکیل می‌دهد، انواع دیگری از دمانس نیز وجود دارند که هر یک دارای علل، پاتولوژی، علائم و مسیر پیشرفت متفاوتی هستند. تشخیص افتراقی بین انواع دمانس برای برنامه‌ریزی مراقبتی مناسب و درمان‌های بالقوه حیاتی است.

یکی از شایع‌ترین انواع دمانس پس از آلزایمر، دمانس عروقی (Vascular Dementia) است. این نوع دمانس ناشی از آسیب به رگ‌های خونی مغز است که منجر به کاهش جریان خون و در نتیجه، آسیب و مرگ سلول‌های مغزی می‌شود. این آسیب می‌تواند به دلیل سکته‌های مغزی بزرگ، سکته‌های کوچک متعدد (که ممکن است بدون علامت باشند) یا تصلب شرایین مزمن در رگ‌های خونی کوچک مغز رخ دهد. علائم دمانس عروقی اغلب به صورت "قدم به قدم" پیشرفت می‌کنند، به این معنی که وخامت ناگهانی پس از یک رویداد عروقی و سپس دوره‌های ثبات نسبی را تجربه می‌کنند. اختلالات عملکرد اجرایی (برنامه‌ریزی، حل مسئله) و مشکلات حرکتی ممکن است زودتر از مشکلات حافظه ظاهر شوند و سابقه بیماری‌های قلبی-عروقی مانند فشار خون بالا، دیابت و کلسترول بالا از عوامل خطر کلیدی آن هستند.

نوع دیگر مهم، دمانس با اجسام لویی (Dementia with Lewy Bodies - DLB) است. این دمانس با رسوب توده‌های غیرطبیعی پروتئین آلفا-سینوکلئین به نام "اجسام لویی" در قشر مغز و ساقه‌ی مغز مشخص می‌شود. اجسام لویی همچنین در بیماری پارکینسون یافت می‌شوند، به همین دلیل بین این دو بیماری همپوشانی وجود دارد. علائم DLB شامل نوسانات قابل توجه در عملکرد شناختی (از هوشیاری تا گیجی در طول روز)، توهمات بصری مکرر و واضح (معمولاً دیدن اشخاص یا حیواناتی که وجود ندارند)، و پارکینسونیسم (مانند کندی حرکت، سفتی و لرزش) است. اختلال رفتاری خواب REM (حرکات فیزیکی در حین خواب دیدن) نیز از علائم شایع و زودرس DLB است. تشخیص DLB دشوار است و اغلب با آلزایمر یا پارکینسون اشتباه گرفته می‌شود.


پاتولوژی آلزایمر: تجمع پلاکهای آمیلوئید و گرههای تائو در مغز

amyloid-plaques | مجله بیوزوم

بیماری آلزایمر، شایع‌ترین علت زوال عقل، از نظر پاتولوژیک با دو ویژگی اصلی در مغز مشخص می‌شود: تجمع پلاک‌های آمیلوئید بتا و گره‌های نوروفیبریلاری تائو. این دو عامل، به صورت مجزا و در تعامل با یکدیگر، منجر به آسیب و مرگ سلول‌های عصبی (نورون‌ها) می‌شوند که در نهایت به از دست دادن حافظه و کاهش عملکرد شناختی می‌انجامد. این تغییرات پاتولوژیک سال‌ها قبل از بروز علائم بالینی آشکار، آغاز می‌شوند.

پلاک‌های آمیلوئید بتا خارج سلول‌های عصبی تشکیل می‌شوند. پروتئین پیش‌ساز آمیلوئید (APP)، پروتئینی طبیعی است که در غشای سلول‌های عصبی یافت می‌شود. در افراد مبتلا به آلزایمر، این پروتئین به طور غیرطبیعی توسط آنزیم‌های خاصی برش می‌خورد و قطعات کوچکی به نام بتا-آمیلوئید (Aβ) تولید می‌شود. این قطعات Aβ، به ویژه Aβ42، تمایل زیادی به تجمع دارند و به هم می‌پیوندند تا ساختارهای نامحلولی به نام پلاک‌های آمیلوئید را تشکیل دهند. این پلاک‌ها به مرور زمان بزرگ‌تر شده و در فضای بین نورون‌ها رسوب می‌کنند و ارتباطات سلولی را مختل کرده و پاسخ‌های التهابی را برمی‌انگیزند.

در کنار پلاک‌های آمیلوئید، گره‌های نوروفیبریلاری تائو درون سلول‌های عصبی شکل می‌گیرند. پروتئین تائو به طور طبیعی در پایدارسازی میکروتوبول‌ها، که بخشی از اسکلت سلولی و سیستم حمل و نقل نورون‌ها هستند، نقش دارد. در بیماری آلزایمر، پروتئین تائو دچار هایپرفسفریلاسیون (افزایش غیرعادی گروه‌های فسفات) می‌شود. این تغییر باعث می‌شود که تائو از میکروتوبول‌ها جدا شده و به هم بپیوندد و رشته‌های در هم تنیده‌ای را تشکیل دهد که به آن‌ها گره‌های نوروفیبریلاری می‌گویند. این گره‌ها عملکرد طبیعی نورون‌ها را مختل کرده و منجر به از هم پاشیدگی سیستم حمل و نقل سلولی و در نهایت مرگ سلول‌های عصبی می‌شوند.

تعامل بین پلاک‌های آمیلوئید و گره‌های تائو یکی از جنبه‌های کلیدی پاتولوژی آلزایمر است. به نظر می‌رسد تجمع آمیلوئید بتا می‌تواند آغازگر آبشار پاتولوژیک باشد که منجر به تغییرات در پروتئین تائو می‌شود. این دو پاتولوژی با هم‌افزایی، باعث تخریب سیناپس‌ها (نقاط ارتباطی بین نورون‌ها)، التهاب عصبی و از دست دادن گسترده نورون‌ها در مناطق حیاتی مغز مانند هیپوکامپ (مرکز حافظه) و قشر مغز می‌شوند. درک دقیق این مکانیسم‌ها، گامی اساسی در جهت توسعه درمان‌های مؤثر برای توقف یا معکوس کردن پیشرفت این بیماری ویرانگر است.


تشخیص زودرس: روشهای نوین تشخیص قبل از بروز علائم بالینی

تکنیک های جدید برای تشخیص زودرس بیماری های ژنتیکی نوزادان - ژنتیک بالینی

تشخیص زودهنگام بیماری آلزایمر، حتی پیش از ظهور علائم بالینی آشکار مانند مشکلات حافظه و تفکر، از اهمیت بالایی برخوردار است. این امر نه تنها فرصت مداخلات زودهنگام را فراهم می‌کند، بلکه به بیماران و خانواده‌هایشان اجازه می‌دهد تا برای آینده برنامه‌ریزی کنند و در کارآزمایی‌های بالینی جدید شرکت کنند. پیشرفت‌های اخیر در بیومارکرها و تصویربرداری عصبی، افق‌های جدیدی را برای تشخیص آلزایمر در مراحل پیش‌بالینی گشوده است.

یکی از رویکردهای اصلی در تشخیص زودهنگام، استفاده از بیومارکرهای مایع مغزی-نخاعی (CSF) است. سطح پروتئین بتا-آمیلوئید 42 (Aβ42) کاهش یافته در CSF، نشان‌دهنده رسوب این پروتئین در مغز به صورت پلاک‌های آمیلوئید است. در مقابل، سطوح بالای پروتئین تائوی فسفریله (p-tau) در CSF، نشان‌دهنده تشکیل گره‌های نوروفیبریلاری تائو و آسیب نورونی است. این بیومارکرها، اطلاعات مستقیمی از پاتولوژی مغزی ارائه می‌دهند و می‌توانند سال‌ها پیش از بروز علائم شناختی، تغییرات بیماری‌زا را شناسایی کنند. هرچند نمونه‌برداری از CSF یک روش تهاجمی محسوب می‌شود، اما دقت بالای آن در تشخیص زودهنگام، آن را به ابزاری ارزشمند در تحقیقات و حتی در برخی موارد بالینی تبدیل کرده است.

علاوه بر CSF، روش‌های تصویربرداری PET (پوزیترون گسیل توموگرافی) نیز انقلابی در تشخیص زودهنگام آلزایمر ایجاد کرده‌اند. اسکن PET آمیلوئید، با استفاده از ردیاب‌های رادیواکتیو که به پلاک‌های آمیلوئید متصل می‌شوند، امکان مشاهده و اندازه‌گیری بار آمیلوئید در مغز را فراهم می‌کند. این روش می‌تواند وجود پلاک‌ها را در افراد بدون علائم بالینی، یا با اختلال شناختی خفیف، تأیید کند. به تازگی، اسکن PET تائو نیز توسعه یافته است که به محققان و پزشکان اجازه می‌دهد تا توزیع و شدت گره‌های تائو را در مغز مشاهده کنند. از آنجایی که توزیع تائو با پیشرفت علائم بالینی همبستگی بیشتری دارد، اسکن PET تائو می‌تواند ابزاری قدرتمند برای پیش‌بینی سیر بیماری باشد.